گیله مرد؛ کتابی که انزجار مردم از خانها را روایت میکند
تاریخ انتشار: ۲۹ شهریور ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۹۳۴۶۶۲۲
بزرگ علوی خشم و انزجار خود را علیه ظلم های خان ها و حاکمان فریاد می زند و گیله مرد داستانی است که از نظر جمال میرصادقی از موفق ترین داستان های کوتاه فارسی به شمار می آید.
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ حمیده علیزاده منتقد در نقد کتاب « گیله مرد » ،نوشته بزرگ علوی در یادداشتی اختصاصی برای "تیتریک" نوشت: کتاب گیله مرد اثری از بزرگ علوی بوده که در انتشارات نگاه به چاپ رسیده است این کتاب مجموعه داستانی است که شامل 204 صفحه و9 داستان است که داستان ها با نام های نامه ها،گیله مرد، اجاره خونه، دزاشوب، یه ره نچگا ،یک زن خوشبخت ،رسوایی ،خائن ،پنج دقیقه پس از دوازده می باشد که در سال 1376 به چاپ رسیده است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
بزرگ علوی نویسنده بزرگ و معاصر ایران و یکی از پیشگامان داستان نویسی نوین در ایران بوده است . او در سال 1282 در تهران به دنیا آمد، پدرش مردی مشروطه خواه و روشنفکر و نماینده اولین دوره مجلس ملی ایران هم شد . علوی در 16 سالگی به همراه برادرش برای ادامه تحصیل به آلمان رفت و پس از فارغ التحصیلی به ایران بازگشت و در تهران و شیراز به تدریس مشغول شد. آثار ماندگاری از او بر جای مانده است که معروف ترین آن رمان «چشم هایش » است. از دیگر آثار او به « چمدان » ، «میرزا »، «سالاری ها » ، « موریانه » و « روایت » را می توان نام برد.
کتاب گیله مرد حکایت از داستان مردی دارد که در روستاهای گیلان زندگی می کند و همسر خود صغری را در پی اعتراضات به گرفتن مالیات های بی حد و حساب از دست می دهد و کودک 6 ماهه اش بی مادر می ماند . پس از کشته شدن صغری ماموران دست بردار نبوده و گیله مرد مبارز را نیز دستگیر می کنند ؛ گیله مرد به همراه دو مامور راهی فومن می شوند و راهی جنگل شده در حالی که باران به شدت شروع به باریدن کرده است .آنها به قهوه خانه ای می رسند و می خواهند در آنجا مستقر شوند ، اتاقی می گیرند و گیله مرد همراه یکی از مامورین در اتاق می ماند و همواره در فکر فرار است .
نویسنده داستان گیله مرد را با سه شخصیت اصلی به تصویر کشیده است که هر کدام قشری از جامعه زمان خود را نمودار می کنند. گیله مردی که فردی ستم دیده و مظلوم بوده و دست از مبارزه برنمی دارد ،ماموری که محمد ولی وکیل باشی نام داشته و پیرو دولت و خان های آن زمان است و مامور دوم که از دیار بلوچ بوده و در کودکی ظلم فراوان چشیده، خانواده اش را یکی یکی کشته اند و تنها راه فرار از این افکار را ظلم به دیگران می داند.
قهرمان داستان علوی با وجود خشم و نفرتی که از ماموران داشته و ستمی که به او و خانواده اش روا داشته اند و همسرش را کشته اند، تنها در فکر این است که به کلبه خود در جنگل بازگردد و با فرزندش به زندگی ادامه دهد. گیله مرد تپانچه را که مامور دوم در تفتیش کومه اش پیدا کرده بود با پنجاه تومن از او خرید و وقتی وکیل باشی جایش را با مامور بلوچ عوض کرد در فرصتی مناسب به وکیل باشی حمله کرد و قصد کشتن او را داشت ولی با التماس ها و عجز و ناله مامور و اینکه 5 فرزند دارد دلش به رحم آمد و کلاه و بارانی مامور را همراه فشنگ هایش برداشت ، از اتاق بیرون آمد و به راه افتاد ولی در همان لحظه صدای شلیک تیری آمد که به بازوی گیله مرد اصابت کرد و بعد گلوله ای دیگر سینه او را هدف گرفته بود ؛ مامور بلوچ کار خود را تمام کرد.
نویسنده از موضوعات اجتماعی آن زمان حکایت می کند و خشم و انزجار خود را علیه ظلم های خان ها و حاکمان فریاد می زند . داستانی که از نظر جمال میرصادقی از موفق ترین داستان های کوتاه فارسی به شمار می آید .علوی نویسنده بزرگی است که واقعیت های زمان خود را با توانمندی خود به رشته تحریر در آورده است . او به زبانی ساده ، بی آلایش و بسیار روان سخن می گوید و همین نوع نوشتارهایش باعث جلب نظر مخاطبان شده است.
بخشی از این کتاب: باران هنگامه کرده بود . باد چنگ می انداخت و می خواست زمین را از جا بکند. درختان کهن به جان یکدیگر افتاده بودند. از جنگل صدای شیون زنی که زجر می کشید، می آمد. غرش باد آواز های خاموشی را افسار گسیخته کرده بود. رشته های باران آسمان تیره را به زمین گل آلود می دوخت. نهر ها طغیان کرده و آبها از هر طرف جاری بود.
دو مامور تفنگ به دست گیله مرد را به فومن می بردند. او پتوی خاکستری رنگی به گردنش پیچیده و بسته ای که از پشتش آویزان بود، در دست داشت. بی اعتنا به باد و بوران و مامور و جنگل و درختان تهدید کننده و تفنگ و مرگ ، پاهای لختش را به آب می زد و قدم های آهسته و کوتاه برمی داشت. بازوی چپش آویزان بود گویی سنگینی می کرد. زیر چشمی به ماموری که کنار او راه می رفت و سرنیزه ای که به اندازه یک کف دست از آرنج بازوی راست او فاصله داشت و از آن چکه چکه آب می آمد، تماشا می کرد. انتهای پیام/منبع: دانا
کلیدواژه: بزرگ علوی گیله مرد خان ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.dana.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «دانا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۹۳۴۶۶۲۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
۴۰۰ سال پیش شغل اصلی مردم دربند خرید و فروش برده بود!
زیسان: یوهان اشترویس، دریانورد بخت برگشته هلندی در عصر حکومت شاه سلیمان صفوی (اسفند ۱۰۲۶ – ۸ مرداد ۱۰۷۳ خورشیدی/ فوریه ۱۶۴۸ – ۲۹ ژوئیه ۱۶۹۴ میلادی) به عنوان برده وارد ایران میشود. او ماجرایی خواندنی را از تعداد زیاد حمامها و علاقه ایرانیان به حمام کردن را روایت میکند.
به گزارش «زیسان»، یوهان اشترویس در ۱۶۲۸ م / ۱۰۳۸-۱۰۳۷ ق یا ۱۶۲۹ م / ۱۰۳۹-۱۰۳۸ ق در روستایی به نام رومر در نزدیکی آمستردام هلند متولد شد. او روایتی جالب از تفاوت رفتار ایرانیان در قیاس با ترکها و سایر ملل با بردگان را نقل میکند.
او پس از چند مرحله گشت و گذار در شرق آسیا، مدیترانه، اروپا و شمال آفریقا، از بد روزگار در جریان سکونت در روسیه تزاری، با شورش قزاقها مواجه شد. او و همراهانش برای فرار از دست شورشیان از آستراخان فرار و رهسپار ایران شدند که در میانه راه از سوی تاتارها به اسارت در آمدند.
بیشتر بخوانید علاقه زیاد ایرانیان به حمام کردن در ۴۰۰ سال قبل! روایت خواندنی برده هلندی از فرهنگ چندهمسری در میان ایرانیان ۴۰۰ سال قبل اگر بپذیری ختنه شوی و مسلمان، این دو زن زیبا را به تو میبخشیم!
تاتارها اشترویس را به بازرگان ایرانی به نام حاجی محمد صالح فروختند. این بازرگان نیز در سال ۱۶۷۰ این دریانورد هلندی را به عنوان برده به تاجر ثروتمند دیگری به نام حاجی بایران علی از اهالی دربند میفروشد. اشترویس در جریان اقامت در ایران اطلاعات ارزشمندی را از ایران آن دوران (عصر شاه سلیمان صفوی) ارائه میدهد.
گزارشهایش در مورد خودکشی، قتل، اعدام، روسپیگری، دزید، راهزنی و رباخواری و... تصویری گویا از مسائل ایران آن دوران به خصوص در شهرهای شماخی و دربند است. البته اشتروس توصیفی جالب و خواندنی را از شمال تا جنوب ایران -از اردبیل تا گمبرون (بندرعباس) - ارائه میدهد.
نکته قابل توجه روایتهای این هلندی بخت برگشته این است که او به عنوان برده در ایران حضور داشته و هیچگونه فرصتی برای ارتباط با اصحاب قدرت نداشته است. روایت او تصویری واقعی از بطن جامعه ایران حدود ۴۰۰ سال قبل است.
در ادامه روایت اشترویس از تفاوت رفتار ایرانیان با بردگان در قیاس با ترکها و سایر ملل را میخوانید:
«ساکنان دربند به خرید و فروش برده اشتغال دارند و برده کالای اصلی و تقریباً تنها کالایی است که در آن شهر معامله میشود. بردهها را از تاتارها خریداری میکنند و همه آنها را به ایران میفرستند و از این طریق درآمد هنگفتی به دست میآورند. با بردههایی که برای خرید و فروش به اینجا میآورند مانند حیوانات وحشی رفتار میکنند.
هنگامی که میخواهند بردهای را خریداری کنند او را عریان میکنند و مانند خوک و گوساله به بدنش دست میزنند. با بردهها بسیار بی رحمانه رفتار میکنند و اگر ترس ضرر مالی نباشد، احتمالاً بسیاری از آنها جانشان را از دست میدهند. همان طور که قبلاً گفته شد مردم این منطقه طبیعتاً فرومایه و بد اخلاق اند.
با این حال ایرانیها در قیاس با تُرکها چندان با بردهها بدرفتاری نمیکنند. وقتی در گالیها (اشاره به دورانی که روی کشتیهای کوچک ونیزی ملوان بود) بودم به این تفاوت پی بردم.
ایرانییها در قیاس با مردم الجزایر، تریپولی، تونس و سایر شهرهای بربرها نیز با بردهها بهتر رفتار میکنند. در آن مناطق با بردهها رفتار بدتری دارند و آنها را وادار میکنند دینشان را ترک کنند. گزارشهای کسانی که به دست آن مردم بی رحم اسیر شدند، این ادعا را اثبات میکند.»
tags # تاریخ ایران ، صفویان سایر اخبار (تصاویر) این گوسفند غولپیکر چینی از پورشه هم گرانتر است! قارچهای زامبیِ سریال آخرین بازمانده (The Last Of Us) واقعی هستند! (تصاویر) عجیب و باورنکردنی؛ اجساد در این شهر خود به خود مومیایی میشوند آخرین حسی که افراد در حال مرگ از دست میدهند، چه حسی است؟